!!!اینشتین فراتر از یک نام !!! | ||
|
سلام به همگی! البته فکر کنم به جز خودم کسی دیگه تو این وبلاگ نمیاد ! پس احتمالا دارم باخودم حرف می زنم . حقش نبود این وبلاگ متروکه بشه . می دونین ... تقصیر خود من و زهرا خانم بود . معذرت خواهی می خواین ؟ خب باشه ببخشید ! چی ؟ دلیلم می خواین ؟ بابا ول کنین این حرفا رو! زهرا رو نمیشناسین مگه ! کسی که اسم وبلاگشو بذاره "انیشتین ، فرا تر از یک نام " دیگه از درس و مشقش نمی گذره ! خودم می دونم تو تابستون هم هیچی ننوشتیم ! نشد دیگه ! برم سر اصل مطلب؟ نه ، تا میگم اصل مطلب یاد مراسم خواستگاری نیفت ! مراسم معارفه ست ! من گروه پشتیبانی و تدارکات این وب رو تشکیل میدم . ای بابا باز منحرف نشو ! مستخدم مدیر وبلاگ نیستم ! یه جورایی کمکش کردم .خلاصه ...سعی میکنم هفته ای یک بار یه متن گهربار بگم تا تو دفترچه خاطرات هاتون بنویسین ! باشه بابا اصلا ننویسین ! نگران نباشین درباره ی انیشتین و مادام کوری و... زیاد حرفی واسه زدن ندارم . بحث های من ورای این جور چیزاست ! مثلا چند وقت پیش یه فیلم دیده بودم که توش یه بچه رفته بود دیدن خودبزرگسالش در آینده . اصلا کاری به داستان اون فیلم و(اینکه بچه ی تو فیلم عادتش این بود که دستش رو تو دماغش کنه )ندارم . مسئله اینه که اون پسر بچه یکی از آرزوهاش این بود که بدونه چرا بعضی وقت ها رنگ ماه زرد مایل به نارنجی میشه . من هم که چقدر به رنگ ماه دقت می کردم ! بعد از اون فیلم هر دفعه ماه رو از تو پنجره اتاقم می دیدم زرد بود . کم کم داشتم به این نتیجه می رسیدم که یا فیلمه الکی گفته بوده «بعضی وقت ها» یا اون بچه مشکل بینایی داشته ! اما یه شب خودم به تنهایی علت این مسئله ی شگرف رو متوجه شدم ! خودم تنهای تنها ! اون شب هوا گرم تر بود و پنجره رو باز کرده بودم . چشمم به ماه افتاد که از پنجره ی باز دیده می شد. دیدم ماه کاملا سفیده ! بعد ناگهان جرقه بزرگی توی ذهنم زده شد . (یه کم بزرگ تر می بود مغزم آتیش می گرفت ) دلیل اینکه من ماه رو از پنجره اتاقم زرد می دیدم ، این نبود که آخر فیلمه گفت موقع غروب پرتو های نور مقدار انژی شون فلان میشه و... به خاطر این بود که پنجره کثیف بود ! نتیجه ی اخلاقی : ازاین به بعد در تمیز نگه داشتن پنجره های اتاقهایمان بیشترکوشا باشیم . عزت زیاد . تا هفته ی بعد روز شنبه 16 /5 بدرود ! نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: برچسبها: |